عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)

 

 

۱-

 

همراه من

 آن که اول و آخر اوست

هر جا باشم

همیشه در دسترس است!

 

 ۲-

 

و می نشینی چه خسته اما کسی کنارت نمی نشیند
پرنده ای ای درخت تنها به شاخسارت نمی نشیند

در این دیاری که همدمی نیست، غریبه بودن غم کمی نیست
چنان غریبی که سایه ات هم دمی کنارت نمی نشیند

نگاهها سنگی اند و سردند، اگر چه در چشم تو بخندند
اگر بمیری کسی در اینجا سر مزارت نمی نشیند

به زیر لب نغمه های ناشاد، ترانه ای کهنه ، رفته از یاد
بجز هیاهوی مبهم باد به جان تارت نمی نشیند

به خانه می آیی از خیابان، قدم به یک کوچه می گذاری
که هیچ کس جز گدایی آنجا به رهگذارت نمی نشیند

نشسته ای دلشکسته اما...کسی کنارت نمی نشیند
پرنده ای ای درخت تنها به شاخسارت نمی نشیند

 

از کتاب خاکستر  آیینه؛ دکتر محمد رضا ترکی؛ انجمن شاعران ایران-۱۳۸۹

 

۳-

  

ای کاهنان معبد آلوده دامنی
وی یاوران ظلمت و خصمان روشنی

گر مومنید، نیست چنین شیوه رای دین
ور کافرید، نیست طریق برهمنی

با دشمنان زبون و حقیرید و خاکسار
با دوستان گرفته طریق تهمتنی!

افراسیاب، دشمن و سهراب دشمن است
بدخواه این وطن چه تنیّ و چه ناتنی

بر خط مستقیم نرفتید یک قدم
بر آستان تفرقه مردان منحنی!

بر بامتان نشسته همه بوم شوم وهن
بر سقف، عنکبوت سیاه سترونی

زاغان بد دلید...نه، خنثای مشکلید
همچون زنان هرزه و مردان برزنی

آنجا که باطل است زبان آورید و گُرد
آنجا که حق، زبون و زبانها به الکنی

در عیش و عشرتید درآن سوی آبها
در ادعا ولی همه ملی و میهنی!

سهم شما چه بود در آن سالهای رنج؟
زخم  زبان و کینه و نفرت پراکنی

اما به رغم آن همه سردی هنوز هم
"صبح است و ژاله می چکد از ابر بهمنی"

 

 از وبلاگ فصل فاصله2

 

شعر و شخصیت و قلب سرشار از آواز قناری استاد محمدرضا ترکی آدم را بدهکار می کند!

 از آن جنس که پیشتر در شعری گفته ام:

 

به بهار بدهکارم

دست کم یک شعر برای هر شکوفه!

 

 

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم آبان ۱۳۸۹ساعت 13:5   علی محمد مودب  |