1-
امام در شب عاشورا فرمودند: الدنیا حلوها و مرها حلم[1]
يکي بود، يکي نبود، بود و نبود صف کشيدن
اونايي بودن و هستن، که خداشونُ ديدن
هر کي چِش داش، دل به دريا ميزد و راهي ميشد
ريگا و سنگا، صداي چشمه رُ نميشنيدن
بعضی سيبا، عمري آويزون شاخهها بودن
ظهر عاشورا که شد، سر بزنگاه رسيدن
زِلّ گرما بود و باروناي غيبي مياومد
اونا که بذر قابلداري بودن، قد کشيدن
دیگه دنیا هر چی داش رو کرد و دستای غروب
سيباي سرخ وصالُ سر نيزهها چيدن
تلخ و شيرينش يه خوابه دنيا، آقا گفت و رفت
يهدفه هفتاد و دو کبوتر از خواب پريدن
2-
ظهر عاشورا تموم کاینات
خیره میشن به زمین کربلا
انگاری آسمونا حلقه میشن
برا سرخی نگین کربلا
سر سرگردونياَن حسينيا
هر جا نيزه باشه، گردن ميکشن
نميشِه ظلمو تحمل بکنن
حتی وقتي که همه شهيد بشن
تا دمي که وارث خون حسين
مث ماه از ابر غيبت در بياد
ميسوزن تو دل ظلمت، مث شمع
تا که شب بشکنه و سحر بياد
شیعه مرتضی تا جونی داره
موندة قلدر و یاغی نمیشه
مرگه زندگي با ذلت برا ما
اینه حرف کربلا تا همیشه
تو دل هر ذرهای یه رودخونهاس
که یزیدیا جلو اون وایسادن
ماها چون دور حسین خیمه زدیم
نمیخوان به بچههامون آب بِدن
مرگه زندگي با ذلت برا ما
اينو حنجراي خوني ميخونن
رمز سقاهامون، اسم عباسه
اونا که فراتُ بستن بدونن
3-
امام حسین ع : لو تُرِکَ القَطا لَنام
داره صدای پا مییاد ،صدایی آشنا مییاد
یه قافله یواش یواش، به سمت کربلا مییاد
یه دختر سه چار ساله، سوار اسب آقاشه
چارقد گلدار سرشه، کفشای ململی پاشه
بچه میگِه : بابا دیگه بر نمیگردیم مدینه ؟
میگِه: نه جون باباجون! آخر قصه همینه
اگه میشد، از آشیون پرنده پر نمیکشید
کار بابایی شما به این سفر نمیکشید
بچه نمیدونه چرا ، آقا از این چیزا میگه
دل میده نمنمک به خواب، عمه براش لالا میگِه
فِک میکنه خواب میبینه، داره چشماشو میماله
میدوه روی شن داغ، یه دختر سه چار ساله
کفشای مخملیش کجاس؟ برگ گُلاش زخمی شده
یکی نمیپرسه چرا: خانوم کوچولو! چی شده؟
تو دست بوتههای خار، چارقد دختر میسوزه
قصه به اینجا که رسید، تموم دفتر میسوزه
به یاد این تشنگیا، سینة کوثر میسوزه
با آه دشت کربلا، صحرای محشر میسوزه
قطا:
نام مرغ و پرندهاى است كه به فارسى سنگخوار گويند،شبيه فاخته و قمرى.چشمشبسيار تيز بين است و از ارتفاع بسيار،وجود آب را تشخيص مىدهد و در شناخت آب وراهها مهارت دارد و پيش از طلوع آفتاب،به اندازه مسافت ده روز در پى آب خارجمىشود و بى آنكه مسير را در رفت و برگشت گم كند،به لانه برمىگردد. (31) صداى اوكاروانها را به وجود آب در يك محل آگاه مىكند و در آشنايى به راه و راهنمايى،به آن مثلزده مىشود:«هو اهدى من القطاء، هو اصدق من القطا» (32) سيد الشهدا«ع»روز عاشوراوقتى براى آخرين وداع با اهل بيت،نزد خيمهها آمد و با آنان خداحافظى كرد،دخترشسكينه گفت:اى پدر،ما را به حرم جدمان باز گردان.حضرت با حسرت فرمود:افسوس! اگر مرغ قطا را وامىگذاشتند،در آشيانه خويش مىآرميد«هيهات،لو ترك القطا لنام» (33) تشبيه خويش به آن مرغ،با توجه به ويژگيها و صفاتش جاى تامل است.يعنى امام نيزتيز بين و بصير و راه شناس است،وجودش و صدا و كلامش ديگران را به آبشخور هدايترهنمون مىسازد،هرگز گم نمىشود و بيراهه نمىرود و هادى ديگران است.اما افسوسكه نگذاشتند امام هدايت،در كانون ارشاد انديشهها بماند و راهنمايى كند و اينگونه ازآشيانه اصلىاش كه جوار حرم پيامبر است،آوارهاش ساختند.
31-مجمع البحرين.
32-لغت نامه،دهخدا.
33-بحار الانوار،ج 45،ص 47،عوالم(امام حسين)،ص 290.
برچسبها: ترانه عاشورایی, شعر عاشورایی, شعر برای حضرت رقیه س