عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)



 
باری است برآیینه غباری و ترک هم
با تازگی زخم دلم تازه نمک هم

زآنروز که رفتی دلم از گریه نخفته است
این خانه تکان خورده از این پیشترک هم

دل را که طلایی شده در کوره فتنه
باکی نه که کتمان کندش سنگ محک هم

چون سرمه که با خاک سر کوی تو آمیخت
ما را نتوان یافت به غربال فلک هم

این چار ستون قفس ریخته شاهد
ما نیز ندیدیم از آن وعده دو یک هم

تنها نه منم روضه این مجلس خاکی
از لاله ی داغ است چراغان فدک هم

من تیر بلا بر سرم از سقف فرو ریخت
از تیر سه شعبه زده بر عرش شتک هم

باز آی به ویرانه ما تا که ببینی
تمثال یقینی است نیالوده به شک هم

هستی همه آغشته خونی است مقدس
این فدیه عشق است از این بیشترک هم


برچسب‌ها: شعر برای زلزله
+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۱ساعت 4:31   علی محمد مودب  | 

 

زمین شکست، زمان هم، تو هم، جهات شکستند

شکست سقف و شکستی و خاطرات شکستند


صدای خنده کودک شکست و تاب رها شد

درختها همه بی تاب در حیات شکستند



عروسکان جوانمرگ را چگونه نگریم

به کام خاک بسی شاخه ی نبات شکستند


چه نامه ها همه ننوشته ماند تا به قیامت

چقدر خط نهان در نی و دوات شکستند


به عکس کوچک تو خیره ام، شکسته کوچک!

چقدر دل که در این لحظه ها برات شکستند

 


نرفته دست و دل من، مگر به از تو نوشتن

از آن شب آن شب تیره که دستهات شکستند







برچسب‌ها: شعر برای زلزله
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ساعت 12:48   علی محمد مودب  |