1-
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزهای روزی
که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد
لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد
چراغ چشمهایش زیر نعل اسبها می سوخت
که مصباح الهدای دیده حیران ما باشد
لب و دندان او را چوب زد دست ستم باری
که طعم خیزران همواره با دندان ما باشد
کنون ننگ است ما را تا قیامت، مرگ در
بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
2-
سبو
افتاد، او افتاد، ما ماندیم، واماندیم
روان
شد خون او بر ریگ صحرا، رفت، جا ماندیم
فرو
رفتیم تا گردن به سودای سرابی دور
به
بوی گندم ری، در تنور کربلا ماندیم
رها
بر نیزه تنهایمان، بیهوده پوسیدیم
به
مرگی این چنین از کاروان نیزهها ماندیم
سبو
او بود، سقا بود، دستی شعلهور بر موج
گِلی
ناپخته و بی دست و پا ما، زیر پا ماندیم
گلویش
را بریدند و بیابان محشر از ما بود
که
چون خاری سمج در دیدگان مرتضی ماندیم
همیشه
عصر عاشوراست، او پر بسته، ما هستیم
دریغا
دیدهای روشن که وا بیند کجا ماندیم
نشانی دانلود غزل اول/روضه شب سوم محرم/ میثم مطیعی
http://www.gomnam.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=141&newsview=685
برچسبها:
غزل عاشورایی