عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)


مرحوم شیخ صدوق در کتاب  اعیان الشیعه به ملاقات امام رضا علیه السلام با ابونواس شاعر برجسته عرب علیه السلام اشاره کرده  و ابیاتی از این شاعر را در مدح آن حضرت نقل کرده است.این ابیات را ابن یمین فریومدی به خوبی اقتباس و ترجمه کرده است.


قیل لی انت اوحد الناس فی  

کل کلام من المقال بدیه 

لک فی جوهر الکلام فنون

ینثر الدر فی یدی مجتنیه

فعلی ما ترکت مدح ابن موسی

والخصال التی تجمعن فیه 

قلت لا اهتدی لمدح امام

کان جبریل خادما لابیه


اقتباس ابن یمین فریومدی از این شعر:


به پند ابن یمین گفت دوستی که تویی

که شعر توست که بر آسمان رسیده سرش

چرا مدیح سرای رضا همی نشوی

که در جهان نبود کس به پاکی هنرش

بگفتمش که نیارم ستود امامی را 

که جبرئیل امین بود خادم پدرش



روزی ابونواس از خانه اش بیرون آمد، نظرش به سواری افتاد که از روبه رو می آمد ولی صورتش مشخص نبود، پرسید او کیست؟ گفتند او علی بن موسی الرضا است، وی بلافاصله این رباعی را سرود:


اذا ابصرتک العین من بعد غایه 

و عارض فیک الشک اثبتک القلب

و لو ان قوما امموک لقادهم

نسیمک حتی یستدل بک الرکب

ترجمه:

اگر چشم تو را از دور ببیند و در شناسایی تو شک کند، دل شک نمی کند و درباره تو یقین دارد. و اگر قومی قصد حرکت به سوی تو را داشته باشند، نسیم  و بوی خوش تو آن ها را راه می نماید.



به نقل از علی بن موسی ع، امام رضا نوشته مرضیه محمدزاده، نشر دلیل ما





+ نوشته شده در  جمعه هفتم مهر ۱۳۹۱ساعت 11:11   علی محمد مودب  | 

 

 

تازه دانستم نه با آب و نه با نان زنده ام

تازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زنده ام

تازگی ها باورم شد اینکه مثل هر غریب

دورتر از خود دلی دارم که با آن زنده ام

هر کجا رفتم به چشمان من آمد خاک او

دور نزدیکی که از او سخت حیران زنده ام

گرم او بودم دریغا دیر فهمیدم که من

با چه گرمایی در آغوش زمستان زنده ام

کم نمی آرم که در امروز و در فردای خود

از سرانگشتان آن لطف فراوان زنده ام

سایه وار از خود ندارم هیچ دور از آفتاب

هر کجا باشم به خورشید خراسان زنده ام

 

 

این غزل باز هم از کتاب اخیر عباس چشامی عزیز انتخاب شده 

 چشامی شاعری است که خیلی دوستش دارم، خودش را و شعرش را

و اگر جلوی خودم را نگیرم، خیلی از شعرهایش را اینجا منتشر می کنم!

 

 

 

 


برچسب‌ها: عباس چشامی
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 12:12   علی محمد مودب  | 

 

 

صدایت از تلفن می رسد؛ فقط گوشم

تو حرف می زنی و جرعه جرعه می نوشم

تو حرف می زنی و داغ داغ داغم من

تو نیستی که ببینی چقدر می جوشم

به من از آن طرف خط چقدر نزدیکی

سلام می کنی و می پری در آغوشم

سلام سرد شده روزگار من، گل من!

برای من نگران نیستی چه می پوشم؟

 چگونه ای؟ چه عجب شد که یاد من کردی؟

منی که بیشتر از مرده ها فراموشم

 

صدا صدای تو بود این، خود خود تو هنوز

نکرده باور اما اتاق خاموشم.

 

 

از نامه های ننوشته عباس چشامی-انجمن شاعران ایران

 

 


برچسب‌ها: عباس چشامی
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 12:20   علی محمد مودب  |