بازی که نبود بچهبازی که نبود
طرح ناجا لطیفهسازی که نبود
یک قرن گذشته است و امنیت نیست
زلف تو به این دور و درازی که نبود!
(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)
بازی که نبود بچهبازی که نبود
طرح ناجا لطیفهسازی که نبود
یک قرن گذشته است و امنیت نیست
زلف تو به این دور و درازی که نبود!
۱-
تا شانه به گیسوی خم اندر خم زد
آتش به تمام عالم و آدم زد
لیلی به دو تار موی ناقابل خویش
امنیت اجتماع را بر هم زد!
۲-
یارا یارا دوباره یارا یارا !
هنگانده غم تو میدیا را یارا !
ویروس کشی خاطر ما طلبت
برگرد و ببند پیچ کیس ما را !
۳-
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
سلام گرگ بیخود نیست در هنگام چوپانی
تو با یک عشوه، صد رشوه طلب کردی و وارفتم
ندانی قدر ناز ای دل مگر وقتی که در مانی!
گشاد کار مشتاقان، کشوی میز دلبند است
بگو حرف دلت را با اشارتهای پنهانی
ندارم کار با زلف سیاه و تیغ ابرویت
دهی کام دل ما را سبیلی گر بجنبانی
فدای مدرک قلابیات، صد مجلس عشاق
حسودان میزنند این حرفهای بند تنبانی
کنون تقدیر ما با تیزی کِلک تو افتاده است
که تو نادیده امضا میکنی، ننوشته میخوانی