عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)

 

 

بیهوده به سودای دل خلق نکوشند

ما را نخریدند مگر تا بفروشند

سگ‌های رمه، هار در افتاده به گلّه

انبار و خیابان، همه پر گربه و موش‌اند

دیوی است سیا، غول چراغ فن و تِخنه

وین زمره به خوش‌رقصی او حلقه به ‌گوش‌اند

از خاک شهیدان همه‌سو ناله بلند است

هر چند که با دیدة پر خاک خموش‌اند

فرداست که این بادیه بی شیر بماند

گوساله‌پرستان اگر این‌گونه بدوشند

 

ای شاخة برخاستة از ریشة کوثر

این فوج نهالان به هوای تو بجوشند

ما را مهل ای پیر به خاموشی این قوم

هر چند همه، شب همه شب، بانگ سروش‌اند!

شلاق تو باید که در این گردنة صعب

پیلان علیل‌اند و ستوران چموش‌اند

از قصة یاران خراسانی خود پرس

کاین طایفه در غربت ری، خانه‌بدوش‌اند




بعدالتحریر ( شوخی و جدی!):صبح داشتم  روضه در تکیه پروتستانها" ی خودم  را می خواندم ! پیش بینی بحران شیر فعلی و خدای نکرده بحران شیران در آینده، چند سال پیش در این شعر جالب بود! 




+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 8:37   علی محمد مودب  |