عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)

 

 ۱-

تیر سه‌شعبه آمد
و از کسوف خون
بر روی آفتاب
تا صبح حشر، سخت دل ماسوی گرفت
تاریخ از آن به بعد محرم بود
وقتی
تیر سه‌شعبه آمد
آن تیر، آن تیغ!
... تیغی که در گلوی علی هم بود!

 

 ۲-

 

بر دست‌های نور

تا ابرهای دور

تا آسمان هفتم، تا عرش

تشییع شد

داغی غریب قلب مرا

و قلوه‌‌سنگ‌های تقلا را

در هرچه هرچه هرچه فلاخن

سیماب می‌کند

هر چند از خاک خونت دریغ شد

تا روز انتقام، تا روز واپسین

فوارة گلوی تو کوثر را

بانوی آب‌های روان را

بی‌تاب می‌کند

 

۳-

چو آن روز روز سیاهی نبود

که فرصت به قدر نگاهی نبود

گلوی تو در کربلا درس گفت

ز گهواره تا گور راهی نبود


 

+ نوشته شده در  شنبه بیستم آذر ۱۳۸۹ساعت 14:33   علی محمد مودب  |