عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)

 

 

چاپ سوم مجموعه شعر مرده های حرفه ای با شکل و قیافه جدیدی به همت انتشارات هزاره ققنوس  منتشر شد و در نمایشگاه کتاب امسال در دسترس علاقمندان خواهد بود. چاپ دوم الفهای غلط-سوره مهر و چاپ سوم عطر هیچ گلی نیست- نشر تکا هم مدتی است که منتشر شده است.

در حد شنیده ها قرار بود که دفتر شعر جوان هم چاپ دوم عاشقانه های پسر نوح را آماده کند که تا این لحظه من بی خبرم!

 

خوانش و تاملی در کتاب (مرده های حرفه ای سروده ی علی محمد مودب)ابراهیم حسنلو- وبلاگ آساران

   

1- شعر برای تسکین روح بشر به کار گرفته می شود. شعر به شاعر کمک روحی و وحی گونه ای می کند. تا او را به لحظه های بلند مکاشفه و شهود و دریافت رسانده باشد.و با این اصل بین شعر و شاعر ارتباط خاصی برقرار می شود .

 

…می پرسی چرا دوستت دارم/جواب تو را نمی توانم/جواب خدا را چه بدهم؟!

 

2-شاعر به جزئی نگری شکوهمندی در مسیر خوانش پدیده های هستی  دست می یابد.همان گونه که شعر امروز هم  به آن توجه عظیمی دارد.

 

…تماشا می کنم /مریم ها را در دستان مرده ی گلفروشان/که درد می کشند/تا مسیح به دنیا نیاید.

 

3-احساس می شود گاهی شاعر خود را به دست اتفاقات شعری می سپارد.  و در این بین گاهی می تواند به جهان مکاشفه ها و دیگرگونه ها دست یابد.

 

در برف رودها خفته اند/ دریا ها و ابرها

 

4-شاعر در مقابله با خیال  شعری و تصویرهای آن بی باک و راحت و صمیمی است.

 

صدا / قطره قطره می چکد.

 

5- شعر از حادثه ها، روز مرگی ها  پدیده های زندگی   به خوبی استفاده می کند  و آن ها را به طور شایسته به کار می گیرد و این حاصل تیز بینی، رندی  و گستره ی خیال و نگاه او است و رفتار طبیعی با آن ها.

همچنین عرفان شاعر به گستره ی اشیا و پدیده های هستی ظاهر شده است.

 

عشق ما از این شهر به آن شهر می رود/ با جدیت نامزدهای انتخابات.

 

6-شاعر ارتباط زلال دوستانه ای با جهان و پدیده های آن دارد و با چشم زیبایی جویانه اش (شعر) روح همه ی اشیا را هوشمندانه می کاود.

 

-…آیا هنوز پاهایش آویزان از فراز سی و سه پل /تماشا می کند سبیلش را در آب.

 

-تو همه ی شهر هایی و من همه ی انسان ها / شیرازی تو ومن حافظ/ شهری هستی تو/ که در تو من به دنیا آمده ام…

 

7-تصاویر شعری ملموس و پوینده و عینی است .  شاعر شعر را در  ناکجاها سراغ نمی گیرد  بکه ثابت می کند بسیاری از پدیده های اطراف ما خودشان شعر هستند .

 

..راستی تو /بدون چشمانت چه می کنی؟/راستی من/بدون چشمان تو چه کار کنم؟

 

8-پدیده های خیالی شاعر به گستردگی دایره ی زندگی است.

 

قرمز! /قرمز!/ قرمز!/ چراغ/محکم سر حرفش ایستاده بود/ من سبز شدم.

 

9-شاعر لحظه ها و یافته های خیالی خود را هنرمندانه و ماهرانه صید می کند.

 

-….وقتی تو را به یاد می آورم / گنجشکی از قلبم می پرد ..

 

-…تنها تا سرحد مرگ دلتنگ می شوم/ می فهمی؟

 

10-شعر مینیاتوری از تصویرسازی های تازه و بکر و درخشان است.

دندان هایش را می شکنم/ دهانش را پرخون می کنم/ اگر نام تو را به زبان بیاورد شعرم!

 

11-اندیشه ای بلند و بزرگ که از سرچشمه های معرفتی وعرفانی و شهودی سرچشمه می گیرد.  همواره با شعرها همراه است. و گاهی این اندیشه ها با طنزی لطیف و رندانه همراه می شوند.

 

-…حالم اگر خوب باشد می خوابم/ و بیدار که بمانم/ در کتابخانه به دنبال نامی تازه می گردم/ که بتواند مرا از آوازه عشقم و شعرم برهاند/ تا چندصباحی به خوبی وخوشی/ دروغ بگویم.

 

-برای ایستادن /برای گرفتن آفریده نشده ام/با پای خود آمده ام /که بروم…

 

12-گاهی روانی بیان تا سرحد اعجاز و خیره کنندگی نیز پیش می رود.

 

نمی تونی تصورشم بکنی!/ همه ی شاخه ها جفت دستای تو باشن/ تنه ی همه ی گیاها تنه بزنن به تن تو/ دهن همه ی گلا پر باشه از عطر دهن تو /…

 

13-طراحی زیبایی از اتفاقات بزرگ به طور مستحکم و منسجم هیات و جان مایه ی شعر را تشکیل می دهد.

…و دل سپرده به تنگی کوچک/ که روزی از دست پیر زنی خواهد افتاد.

 

14-گاه شعر روح مجردی است که خیال برهنه ی شعر را به صورت ناب تا لحظه های حیرت و تماشا راهی می کند.

 

می آید/قطره قطره/ نوشدارو /می ریزد در دهانم/ و مرگ کسالتی است مختصر.

 

15-جریان کلی شعر به ابهام های دروغین و توهم های گیج کننده دچار نمی شود.

 

به خاطر چشمانم آفریده شده ام من/ آفریده شده ام تا هستی را یک دل سیر تماشاکنم.

 

16-گاهی شعر چنان قدرتی دارد که ما را هم در قصه های ساده دلی ها ی رنگین و نابش همراه و همنفس خود می کند.

 

می خواستم پشت دسته گلی قایم شوم/ تا تو پیدایم کنی / و جیغ بکشی…

 

17-شاعر به خوبی ثابت می کند که:شعر معاصر بعد از نیما برخی از قراردادهای گذشته را به هم ریخته  و خود را از سماجت و تنگ نظری های بی مورد رها کرده است.و دارای قرار دادهای دیگر گونه ای است. که لحظه لحظه ی شاعر را بسراید.

 

…خزر منم/تنها دریای جهان که دارد غرق می شود.

 

 

 

 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۰ساعت 11:46   علی محمد مودب  |