عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)

 

 

 

سرتن: در حد، در اندازة

مختین: برای، به خاطر

خلته: کیسه‌ای از پارچه( برای پول)

مدّای که: همان‌قدر که، همان اندازه که

جودانه: درختی بود که دستة بیل  می‌ساختیم از چوبش، در خانه یکی داشتیم که ثروتی محسوب می‌شد

گل‌گلاب: گل محمدی

سیر خوردن: یعنی دل‌کن شدن از کسی یا چیزی

خل‌مزنگ: خل وضع

چُلّر: چیزی شبیه سوسول

چَلغوز: برای تحقیر و فحش به آدم حقیر پرمدعا می‌گفتند- چیزی است مثل تخمه آفتابگردان که افغانستانی ها بیشتر مصرف می کنند

کُنقز: سرگین‌غلتان

آجیر خواب: به معنی کسی که خوابش سبک است(همان آژیر است که در شاهنامه  هم به همین معنی محتاط به کار رفته است)

کَشَف: سنگ‌پشت

 به کِرد او نکن: به کردار او نکن، تلافی نکن

تاشه= پنهان، مخفیانه (در روستای ما، لغت هزار‌ه‌ها و خاوریان خراسان)

بِسْتِکا! = صیغه محلی فعل بایست(در روستای ما)

بِسْتِک

جِلِنْگ: بوتة خربزه و هندوانه و کدو(در روستای ما)

پونْگ: جوانه، بیشتر جوانة شاخه‌های درخت، پونْگ کردن (در روستای ما)

گِلّی: خربزة نارس (در روستای ما)

داینده: بنا (نام خانوادگی یک طایفه بود که یکی شان هم بنا بود) (در روستای ما)

نِماشُم: اول تاریکی، سر شب

نِماشُم رفته : یعنی شب آغاز شده، احتمالا نماشام بوده! (در روستای ما)

زمبر: زنبیلی چوبی و بزرگ با چهار دسته برای حمل چغندر، احتمالا شکلی از همان زنبیل است(در روستای ما)

توتا کردن: فرار کردن، هزاره‌ها هم به کار می‌برند (روستای سماغچه تربت جام)

چُقُلَّک: پلخمون، تیرو کمان چوبی (در روستای ما)

جوانه: گاو نر جوان (در روستای ما)

توشک: گاو ماده جوان (در روستای ما)

تَکْشاد: اسمی برای بز (در روستای ما)

لنگته: سربند مردان، سفید برای عموم و سیاه و سبز برای سیدها  (در روستای ما)

تلفظ درست را نمی‌دانم چون چند جور تلفظ می‌شد با ضم و فتح و کسر اول، نون ساکن،ضم گاف، و کسر و فتح تا

سِمارُق: قارچ ( در روستای ما)

یکّک کردن: وجین کردن، از بین چند جلنگ چند روزة خربزه دو تا را نگه داشتن، و در مرحلة بعد، بعد از چند روز یکی ( در روستای ما)

تخته‌کِش: محل تقسیم آب که تخته‌ای آهنی و دستگیره‌دار داشت که مثل دری آب را به یکی از دو سو هدایت می‌کرد ( در روستای ما)

سُوْ کُنی: کندن علف‌های هرز

توقاچ: داس

دستخوْ یا دستغوْ : وسیله‌ای برای سُوْ کُنی که دستگیره‌ای چوبی به شکل هشت داشت و یک بیلچة 

بیخ‌جِلِنْْگی: خربزه‌ای کوچک و شیرین که در فاصلة کمی از ریشه تشکیل می‌شد، کوچک بود و بسیار شیرین

غُسُل‌خانه: مرده‌شورخانه

گاش: حصاری که معمولا با خاربوته برای گلْه می‌ساختند

خانه‌چه : سایبانی ساخته شده از چوب و بوته‌ها در مزرعه

تُنّگُلی: کوزه، معمولا کوزة کوچک

مَثْکه: کره

قیماق: سرشیر

دُرد: ته‌مانده ترش مزة هنگام روغن کردن کره

روغن زرد: روغنی که از کره تهیه می‌شد

قروت : کشک خشک شده و گلوله شده

شیراز: ماست کیسه‌ای، کیسگی گفته می‌شد

آلیش کردن: عوض کردن، شیر آلیشک : عوض کردن شیر بین همسایه‌ها که سنتی برای استفاده بهتر از شیر بود رجوع کنید به فرهنگ یاریگری دکتر مرتضی فرهادی

سِیْکا: سایه

نخودپایه: اسم خاص بخشی از زمین‌های کشاورزی که احتمالا قبلا نخود کشت می‌شده

ماش‌پایه: مثل نخودپایه

کال: بستر رودخانه، در اطراف روستا چند کال بود که بیشتر هنگام باران سیل می‌امد

کَق: نارس

سپیدار سِفدْدال گفته می‌شد، بید بِد

گُلُمْبادی: یا گلمباتی‌: بلندی، برآمدگی بیشتر طبیعی

خندسوری: ختنه‌سوری ،خندسور:ختنه شده، در سال‌های کودکی ما جشن گرفته می‌شد در حد عروسی

آوست: آبستن

بازی: رقص

گمبز: گنبد

 

*بسیاری از کلمه‌هایی که دولت‌آبادی در کلیدر آورده، ما هم به کار می‌بردیم

 

 

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم خرداد ۱۳۹۰ساعت 16:33   علی محمد مودب  |