وظیفه دشوار نقد (به بهانه برخی بازتابهای پست قبلی)
1- محمد حسین نعمتی دوست خوبم جمله طنزی ماندگار دارد که: اگر قرار است دولتی باشم، من انگلیس را انتخاب می کنم!
ما اما چنانکه برادر بزرگم بیژن ارژن گفت افتخار می کنیم که به حکومتی منتسب می شویم که آرزوی تاریخ شلاق خورده تشیع است، هر چند بسیار هم به آن نقد داشته باشیم.
2- یکی از بزرگترین گرفتاری های امروز ما این است که به جای این که منتقد داشته باشیم دشمن داریم، و همین باعث شده که مدام دچار خودسانسوری بشویم و نتوانیم همدیگر را نقد کنیم. چرا که کسانی هستند که ما را مدام زیر نظر دارند و از پستها یا کامنتهای وبلاگ من شاعر حکومتی اجاره نشین نیز در سایتها و ماهواره هایشان استفاده می کنند! از آن طرف ترک نقد و انتقاد درست اندک اندک باعث رواج سنتهای نادرست می شود و ما را دچار مشکلات می کند.
دشمن در آنسوی آبها نشسته است و با خرجهای گزاف سست عنصرها و بی هویتها و بی ادبها و خودشیفته ها و کم عقل ها و آنارشیستهای ما را می خرد و با تشکل و تجهیز آنها در جهت فروپاشی ملت ما می کوشد. در این سوی آبها هم ما با اشتباهات کوچک و بزرگمان سرمایه اعتماد ملت را هدر می دهیم. دشمن دشمنخویی و نفرتش را از طریق رسانه های جدید به درون اجتماع ما تزریق می کند و در گفتار و رفتار ما بهانه هایی می جوید تا ما را با هم گلاویز کند و خود از این آب گل آلود ماهی بگیرد.
در این میان دشواری وظیفه نقد بیش از هر زمان دیگر است اما نمی شود به هر بهانه ای منفعل شد و سخن نگفت منتها باید چنان بود و زیست که لاشخورها حتی از نعش ما نیز ناامید شوند، من یک تار موی محمدرضا عبدالملکیان یا آن دبیر خبر فارس را با تمام سایتها و ماهواره ها و نشریات خارج از کشور عوض نمی کنم هر چند به این دو بزرگوار یا تشکیلاتشان نقد داشته باشم یا حتی با آنان دعوا داشته باشم.