عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)



 

 

صدای ما را بریده‌اند

 

در سینه‌های ما

 

گروه‌های موسیقی زیرزمینی می‌لولند

 

صدای ما را الکترونی کرده‌اند

 

دهان نگشوده‌ایم

 

که رقاصه‌ها جان می‌گیرند

 

و پنجره‌های Chat باز می‌شوند

 

صدای ما را

 

چشم‌های ما را فروخته‌اند

 

روی پلک‌های ما، Bilbordها رنگ به رنگ می‌شوند

 

سری به نزدیک‌ترین فروشگاه زنجیره‌ای بزن

 

تا jambon قلبت را تهیه کنی!

 

و نوشابه‌ای با طعم زیتون سرخ

 

ستاره‌‌ها زیر نورافکن‌های ورزشگاه‌های بزرگ

 

ساعت‌ها را شوت می‌کنند

 

ستاره‌ها در تاریکی سینما به غیرت ‌‌ما تنه می‌زنند

 

و رانند‌ه‌های ناقص‌العقل

 

کارتِ سوختِ قلب‌‌مان را می‌دزدند

 

دود از کلّه دماوند بلند شده است

 

و همه‌جا کربلاست

 

اتوبوس، مترو

 

و ما بلیت می‌خریم تا سوار هم شویم

 

و اسبی را از یاد ببریم

 

که یال‌‌هایش هنوز خون‌آلود است

 

در خیابان زنانی

 

در حافظه کودکان‌شان دراز می‌کشند

 

تا از یاد بروند

 

در بیابان روستاهایی کِش می‌آیند

 

تا به چشم بیایند

 

در روستاها بیابان‌هایی، زنانی و مردانی...

 

و همه‌جا کربلاست

 

و ما بلیت می‌خریم

 

تا از تماشای قامت رشید حسین

 

و مُثله شدنش حظ کنیم!

 

صدای ما را بریده‌اند

 

صدای ما را در DVDها

 

در ورزشگاه‌های صدهزار نفری

 

در اتاق‌های Chat حبس کرده‌اند

 

تنها می‌توانیم برای تو

 

پیامکی بفرستیم، غزه! غزه!

 

دخترک مجروح!



# بخشی از شعر بلند سفر بمباران



 

+ نوشته شده در  پنجشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۸۸ساعت 20:17   علی محمد مودب  |