شب، عطر حضور زلال تو را
از اکناف آگاهیام میشنُفت
گلی سرزده
نمنمک داشت
در ناخودآگاه من میشکفت
+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم بهمن ۱۳۸۸ساعت 0:1  علی محمد مودب
|
(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)
شب، عطر حضور زلال تو را
از اکناف آگاهیام میشنُفت
گلی سرزده
نمنمک داشت
در ناخودآگاه من میشکفت