عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)



باغی‌ست پر شکوفه خیال من، گر گوشه گوشه خار نمی‌گوید

با او هزار خوشه پرستو هست، هر چند از بهار نمی‌گوید

بر شاخه‌ها بسان بسا حقه، آبستنان بیضه ماران‌اند

روح هزار‌ْبلبلم این‌گونه است، کزخنده انار نمی‌گوید

با ساقه‌ساقه‌ساقه من ماران، پیچیده‌اند گرم به اغواها

اینسان بساط خاطرم آشفته‌ست، گر نغز و آبدار نمی‌گوید

هر چند از هوای جنون دورم، روزی پری زده خردم آنجا

چشمی که پاک باخته باشد هیچ غیر از نگاه یار نمی‌گوید

هر سطر ردپای یتیمی نو، هر بیت خانه‌ای دگر از کوفه

منصوری از قبیل غزل هرگز هذیان فراز دار نمی‌گوید

هر واژه تا بریده سری بر نی، هر قطعه تا حکایت عاشوراست

تا با حسین غرقه این خونم، شعرم جز انتظار نمی‌گوید

تاریخ مهربان‌تَرَک است از من، با او مدام حوصله گفتن

دردا که اوستاد اجل هرگز یک درس را دوبار نمی‌گوید

البته هر که هوش نمی‌دارد، تا گفتگوی حشر به خود غرق است

زیرا به گوش مردم سنگ از عشق، جز شعر و ذوالفقار نمی‌گوید
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۸۸ساعت 23:26   علی محمد مودب  |