عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)


مجموعه اعجاب‌آور و فریبای "فاصله‌ها" متاسفانه همین امشب و فردا شب و شب‌های دگر به اتمام می‌رسد و ما ناچاریم تا تابستان آینده صبر کنیم تا بلکه-اگر جماعت به نشانه تحریم تشک را ترک نکنند- باز شاهد جمال دل‌آرای بعضی بچه‌های فرمانیه و نیاوران باشیم(با احترام به بقیه بچه های این محلات). بچه‌هایی که در حوض‌های شیر شنا می‌کنند و  به سگشان می‌گویند پاپی! و پول پیش خانه فقرایشان 15 میلیون تومان است!

 

چند سال پیش-در کمال اعجاب و ناباوری- مجموعه ای در همین سرزمین ساخته شد به نام قصه های مجید به کارگردانی کیومرث پوراحمد و با اقتباس از قصه های مجید اثر جاودانه استاد هوشنگ مرادی کرمانی. آن جا ما ایران را و ایرانی را و "مکتب اسلام" و "مکتب ایران" را دیدیم. آن جا بحران های زندگی هم طرح شد و راه حل هم در حد خودش ارائه شد .آن جا ما لذت بردیم و زجر نکشیدیم و خجالت نکشیدیم و نگران عواقب اخلاقی تطهیر فحشا نبودیم و ...

آن جا ما خودمان بودیم و نامحرمی در میان نبود.

 

چرا؟

چون آن مجموعه حاصل یک اقتباس درست ادبی بود. همین !

 

صدا و سیما اخیرا پروژه بی پایان تولید فیلم های ویدئویی را کلید زده است که عمدتا جز اتلاف سرمایه نتیجه ای ندارد. سیما فیلم و اذنابش سرگرم استخدام و پروژه دادن به فیلمنامه نویسان دلتنگ هستند. حتی قاصدک خبر آورده است که مدیر ارشد یک سازمان تبلیغاتی دیگر نیز در یک مورد پنج سال پیش صد میلیون تومان به یک آدم نیمه ژورنالیست نیمه تلویزیونی! داده است تا پنج فیلمنامه فاخر بنویسد! جاهای دیگر هم در انتشاراتی ها و ... هستند آدمهای دلتنگی که پول بی‌زبان بیت المال را به این طریق هدر می دهند، بلکه کمی دلشاد شوند و....

اما مشکل کار همان طور که اشاره شد محصول فاصله بی نهایت امثال آقای ضرغامی با امثال استاد مرادی کرمانی است. ما زمانی تلویزیون و سینمای بومی خواهیم داشت که ادبیات بالنده بومی داشته باشیم و ده ها نویسنده خوب که عمرشان را فقط برای نوشتن صرف کنند. مشکل این جاست که آدمی که در یک دوره شش ماهه فیلمنامه‌نویسی شرکت می‌کند، نمی تواند داستان ایرانی- اسلامی بنویسد و داستان را فقط امثال هوشنگ مرادی کرمانی و جوان‌ترهایی مثل مرتضی کربلایی لو و علی‌اصغر عزتی‌پاک و جواد افهمی می‌توانند بنویسند. آدم هایی که از وقتی خودشان را شناخته‌اند به قصه و به فرهنگ اندیشیده‌اند و درباره زندگی تفکر کرده اند. و مشکل اینجاست که نویسنده‌های ما هم زندگی دارند و مشکل اینجاست که علی اصغر عزتی‌پاک می‌نویسد اما ...به همین سادگی!

چرا ما نباید بتوانیم شب‌های تابستان را با یک مجموعه تلویزیونی حرفه‌ای روستایی بگذرانیم. و چرا هر وقت هم که اسم روستا می‌آید فیلمسازان دلتنگ ما سر از شمال در می‌آورند؟! می‌پرسید "عبدالمالک ریگی" محصول چیست!؟ یکی از دلایلش همین است، چرا یک مجموعه تلویزیونی حرفه ای در بلوچستان ساخته نمی‌شود؟ چرا در کرمان و کاشان نه؟ چرا در بندر عباس نه؟ چرا در ایلام و کرمانشاه نه؟ چرا در همدان و چهار محال بختیاری و کهکیلویه و شیراز و...نه؟

و چرا در مقابل تا دلتان بخواهد سازندگان دلتنگ مجموعه‌های شکوهمند و فیلم‌های خارق‌العاده  با بودجه بیت‌المال ما -ولو در حد یک دقیقه- سر از اروپا و حتی آمریکا در می‌آورند؟

مخلص کلام:

ذهنیت آپارتمانی "آمریکائیست"‌های فرهنگی ما- اعم از مدیر و هنربند و هنرمند- ما را بیچاره کرده است!

یا علی مددی!


یادش بخیر، به همین سادگی!


http://vadastan.blogfa.com/8702.aspx


+ نوشته شده در  چهارشنبه بیستم مرداد ۱۳۸۹ساعت 15:27   علی محمد مودب  |