عاشقانه های پسر نوح   

(شعرها و نوشته هایی از علی محمد مودب)

 

۱-

 

چرا مغازه‌دارها

به چشم‌های من نگاه می‌کنند

مگر نگاه من خریدنی است؟

تو باستان‌شناس پیر!

به پیکر عتیقه‌ات بگو

چه چیز این دل شکسته دیدنی است؟

 

۲-

 

چو دشتی پریشان و تنها

اگر چند عمری

دل آشفته از گردباد تو بودم

ولی باز هر بار

به محض طلوع سکوتی

پر از قاصدک‌های یاد تو بودم

 

 

 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۹ساعت 13:1   علی محمد مودب  |